چقدر پشت پنجره ها
به هوای دیدن تو
بشینم تمام شبو
بیــدار؟
امشب درحین تایپ سوالا داشتم کاوه یغمایی گوش میدادم..نمیدونم چرا بی اختیار یاد روزایی افتادم که حال روحی خوبی نداشتم...
یادم میاد...پاییز 86 بود..و آلبوم "جاده" کاوه ی دوست داشتنی تازه اومده بود..آخ..چقد این آهنگ "برگرد" رو دوس داشتم
چقد با خودم به دروغ
بگم برمیگردی یه روز
بگم می رسم به شبِ
دیــدار
بلاگ محمدرضا، صدای باد ..و این "برگرد" ...و یه عالمه اضطراب
مرور سال 86 تا همین امروز.... چقدرررر زود میگذرن روزا..
دلم نمیخواد برگردم به اون روزا...ذهنمو دارم فیلتر میکنم.
به الان فکر میکنم..کجام؟چقدر به چیزی که دو سال پیش تصور میکردم نزدیکم؟جوابشو میدونم...خیلی زیاد
همیشه همینه..واسه من که همین بوده..یا دنیا خیلی کوچیکه یا اینکه آرزوهای من خیلی محدودن...به عقب که برمیگردم میبینم به هرچی خواستم رسیدم..یعنی الان جایی هستم که تا همین دو سال پیش آرزوشو داشتم..ولی الان میگم که چی؟همش همین بود؟
فکر کردن به اینکه دو سال دیگه که به خواسته ی الانم برسم و به پوچی اونم برسم میترسونه منو..
3 comments:
کاشهمه چیز با برگشتن به حالت اول برمیگشت اما دریغ که این اتفاق اگر بیفته هم حتی فکر میکنم خودم رو نمیتونم پیدا کنم خودمم نمیشناسم حالم بده امروز تا یه دوست بهم گفت اون یکی گوشیت که ام پی تیریمم بود رو میفروشی یانه با کله قبول کردم که دیگه حتی اون آهنگای لعنتی رو گوش ندم
.
.
.
من فیلتر میکنم ولی خودش از یووو نود و پنج استفاده میکنه
این یک هفته ای که گذشت یه چیزی رو بالاخره تونستم یاد بگیرم و اونم این بود که وقتی عاشق کسی بودی و دوستش داشتی ولی بهم نمیخوردید یا درک نمیکردید همدیگر رو وقتی جدا شدین و معمولآ یکی از طرفین داغون شد و سهم بیشتری داشت توی این صدمه دیدن شاید کاره سختی باشه این چیزی که میگم اما ممکنه و اون اینه که تو دوست داشتنت و عشقت سر جاشه هر وقت اسمش رومیشنوی و یا حتی اگه دورادور به فکرش باشی و یا حتی ببینیش اما از رفتار و کارهای اون متنفری . این نمیتونه دوست داشتن یه عاشق رو بگیره . برای من جدا کردن این دو مورد خیلی سخت بود ولی وقتی دیدم یکطرفه عاشق بودم و دوست داشتم و اون چیزی نمیفهمید اگه میفهمید این اتفاق نمی افتاد درک میکنم که برای دوست داشتن و حس خودم ارزشه به مراتب بالاتری قائلم .
Post a Comment